ميكرد ، چشمانم را ميبندم ، سرد ميشوم و ساكت ، بو نور و چون شمع خاموش ، فارغ ميشوم از هر چه نگاه دخترك خيالم ، اشكى نميريزم ، بيهوده ناله نميكنم ، عشق دخترك خيالم را سرمه چشمانم ميكنم ، ميسوزم و ميسازم ، از هيچ بودن با او و خيالش به همه ى دنياى سفيد و خاكستريم ميرسم ، به اميد فشردن دستان پر مهرش .
:: برچسبها:
دخترك ,
خيال ,
من ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2